نسبت به استاندارد های ۲ سال قبل خودم عوض شدم ولی هنوز همون آدم ام.
تو ی خونه ایی زندگی میکنم با ۲ تا همخونه ! یکی ایتالیایی یکی سویسی ، بعد من رسما کم آوردم تو آشپزی و تو جنبه فرهنگی! اون هم فرهنگ ایرانی!
یعنی میشه یکی جاهایی رو رفته باشه تو ایران که توهیچوقت نرفتی، بم رو دیده قبل از خراب شدنش، تهران و ماسوله و شیراز و اردبیل و باختران و همدان و کاشان و اصفهان... پیست دیزین رو که توش اسکی کرده ، بهترین پیست دنیا میدونه ... میپرسه تاحالا انجا اسکی کردم؟ گروه ایرانی رو که راک اند رول میزده آخر دهه ۸۰ رو میشناسم؟؟ فلان شهر و دیدم؟ من که کف کردم! از من بیشتر فیلم ایرانی دیده ، کلوزآپ و کیارستمی و مخملباف رو بیشتر از من می شناسه ...حالا از کجا بیارم فیلم های ایرانی دهه شصت رو؟ خودش داره! با زیرنویس عربی!!
از اون طرف هم این ایتالیایی هه هم من رو هلاک کرده و سبزیجات تازه به روز حتمن بیو میخرد وهر شب ۴ ساعت میجوشاند و مزه میکند و تفت میدهد و باز مزه میکند و دسر خرمالو ، خامه و شکلات ، با سوپ و سالاد و سس ویژه و پستای خانگی با قارچ دست چین شده از کوهپایه های آلپ و هی من تلاش میکنم، کوکو و آش دوغ و باقلوا و بورانی اسفناج و... تو این یک ماه به اندازه مجموع کل ۳ سال گذشته آشپزی ایرانی کرده ام !
همین روزهاست که یا خونه ام رو عوض کنم، یا برام بگم بابا جان،من با شما ها شام نمیخورم، راحت باشید ، من رو هم راحت بگذارید با این جنبه های شکمی و فرهنگی!!