۲۳ تیر ۱۳۸۸

نازنین مریم

با توام.. اسم تو هر چه که باشد: محمد امین یا امیر محمد! به جمع ما خوش آمدی...کاش اینقدر دور نبودم.. کاش موقع گریه کردن بودم و جانم می گفتم و سعی می کردم آرامت کنم.. نه که از پشت تلفن التماس کنم: گریه اش را در آورید تا صدایش را بشنوم.. جای قشنگی است دنیا! بزرگ می شوی و خودت می بینی که عشق هست؛ نور هست؛ گرما هست.. می بینی که همه اش خفقان و درد و اشک و خون نیست.. آرزو می کنم تا تو بزرگ شوی و مردی شوی.. تا خیلی قبلتر از آن.. قبل از آنکه کودکیت مثل کودکی ما توی ترس و جنگ و وحشت لجن مال شود..آزاد باشی.. آزاد باشیم..